سرفرازی نیست تنها قسمت سردارهاره به مقصد برده,بس بی پا وسرها,بارها شرح وصفت را سرودن, مثنوی هفتاد منامتداد خط فکرت حسرت خودکارها چشم در چشم تو آهو راخجالت مرگ کردخط لبخندت شد اما نسخه ی بیمارها صحبت از پرواز کردی آنسوی هفت آسمانمی پری نزدیک قاب قوسی دیدارها سرزنشگرها بریده اند,هم دست هم زبانتازه از تو سرزدن دیدند در بازارها عمر جاویدان دهد, خون بوسه بر جام وفانیست عشقت در اصول مکتب مردارها ما کجا ,سرفراز ...ادامه مطلب