معجزه ي عشق

ساخت وبلاگ

هرصبح ميبندم دلم را روي بالِ عشق
بادستهاي شاعري بادستمالِ عشق
برلب تبسم مي نشانم،باغزل گويم:
ازهرچه شايد بي خيالي،جز خيالِ عشق
پيغمبراحساس من اعجازکن، اعجاز
شايدکه آدم شد دلم باسيب کال عشق
خواب زمستان خوابها بيند پريشاني
بانو،چوبرسرميکني سبزينه شال عشق
فرداجواب هرکسي پاي خودش باشد
خواهم به دوشم تابد وزر ووبال عشق
بعدازتو،بانو،منقرض خواهندشد بي شک
نسلِ پلنگ و چشمه ي ماه و زلال عشق
دستم دخيل خرمنِ موي شفابخشت
گوياشود ازبوسه هايت سازِلالِ عشق
م.زکي زاده????
غافل ازمعجزه ي عشق نباشيم ايکاش

عشق دوست...
ما را در سایت عشق دوست دنبال می کنید

برچسب : معجزه ي عشق,رمان معجزه ي عشق, نویسنده : fdehali2 بازدید : 192 تاريخ : جمعه 7 آبان 1395 ساعت: 12:07